پارت شصت و هشتم

زمان ارسال : ۱۱۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه

- برای تو اینجوریه برای من این محیط پر از زندگیه!

آقا خشایار نفسی بیرون پرتاب کرد و گفت:

- زندگی؟ اینجا؟ بیمارستان؟

دکتر با لبخندی گفت:

- مگه زندگی شبیه اینجا نیست؟

به نقطه‌ای خیره شد و دست میان ریش‌های سفیدش کشید و ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید